خانه اسماعيل نوری علا

فارسی   ـ    انگليسی

تماس:

esmail@nooriala.com

Fax: 509-352-9630

 

در قلمروی فرهنگ

مقالات

شعرها

زندگینامه

آلبوم

نوشتن به خط پرسیک

متن هائی به خط پرسیک

 

 

 

 

 

 

 

   جمعه گردی ها

   يادداشت های هفتگی اسماعيل نوری علا

آرشيو جمعه گردی ها

-----------------------------------------------------------------------------------

جمعه 27 آبان 1384 ـ 18 نوامبر 2005  ـ دنور، کلرادو، آمريکا

-----------------------------------------------------------------------------------

کار يک دستگاه ارشاد فرهنگی چيست؟

 

داشتم نگاه می کردم به سايت های وزارتخانه های حکومت اسلامی و رسيدم به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. وارد نشده، ديدم که اين يکی خود از اسمش پيداست که آمده است تا چه کند. نيز ديدم که جدائی «فرهنگ» و «اسلام» در اين نام صرفاً امری ظاهری است و نمی توان آن را چنان تعبير کرد که «فرهنگ»، در اين نام، عاميت دارد و همه گونه فرهنگی را در بر می گيرد، اما «ارشاد» آن به اسلاميت رژيم بر می گردد. يعنی، در عمل، و چون نيک بنگريم، می بينيم که وظيفه ی وزارتخانه مزبور در واقع «ارشاد» مردم «گوسفند تلقی شده» ی ايران است به سوی «فرهنگ اسلامی» (آن هم از نوع ولايت فقيهی اش) و لاغير. يعنی مردمی که رهبر انقلابشان آنها را جزو «صغار» ی می داند که بايد برايشان «قيم و ولی» معين کرد لاجرم وزارت فرهنگ شان هم بايد آنها را به ضرب دگنک، بسوی هرآنچه قيم و ولی آنان درست تشخيص می دهد «ارشاد» کند.

نکته در اين است که فقدان عاميت در اين تلقی از فرهنگ، و تخصيص وظايف آن به «ارشاد اسلامی»، با آنچه هائی که ديگران می کنند تفاوت ماهوی دارد. روشن است که اغلب وزارتخانه های فرهنگ کشورهای مختلف جهان بهر حال مشغول نوعی «ارشاد» هستند؛ يعنی، بر چيزهائی تأکيد می کنند و سر چيزهائی را هم زير آب می برند. اساساً، راستش را بخواهيد، معنای «برنامه ريزی فرهنگی» يک چنين چيزهائی است، همانگونه که سيستم های آموزش و پرورش هم به همين کار نظر دارند. اما نکته در اين است که در يکجا اين ارشاد بر اساس مبانی دموکراسی انجام می گيرد و در جائی ديگر از طريق «ارشاد مهرورزانه» ای که در طی اين 26 سال از حکومت اسلامی سر زده است.

برنامه ريزی فرهنگی در جهان پيشرفته ی امروز بر اساس ملاحظاتی چند انجام می شود که می توان به برخی از آنها بصورتی شتابزده در اين يادداشت مختصر اشاره کرد:

- گشودن درهای تعاطی فرهنگی، بصورتی که خرده فرهنگ های محلی و کلان فرهنگ های منطقه ای و جهانی بتوانند با يکديگر داد و ستد داشته و سير تحولات تکاملی فرهنگ ها، در راستای ايجاد جوامعی مرفه و برخوردار از بهترين دست آوردهای فرهنگی و تکنولوژيک، ممکن شود.

- توجه به تنوع و تکثر، ميدان دادن به همه ی گونه های فرهنگی، و خودداری از اقدامات خودسرانه و برتری جويانه برای انهدام فرهنگ های ديگر.

- رعايت آزادی بیان انديشه و عقيده و فراهم آوردن فضائی برای خلاقيت های چند جانبه ی فرهنگی.

- بکار بردن روش های جذاب و تشويقی و ترغيبی، بطوری که خرده فرهنگ ها ناگزير بصورت هسته های مقاوم زير زمينی در نيايند و يا خرده فرهنگ های مظر و گاه خطرناک پا نگيرند.

مهم اين است که مضامينی که گفتم بر بنياد باور به دموکراسی و تکثر گرائی نهاده شده اند و همين موجب می شود تا مردمان قرار گرفته در زير يک چنين چتری هم احساس خوشبختی کنند، هم احساس پيشرفت، و هم احساس امنيت در برابر وحشت از دست دادن هويت فرهنگی و تاريخی خود. حکومت های يکه خواه و ديکتاتور اما سياست خود را درست در جهت عکس اين ملاحظات تنظيم می کنند، يعنی:

- در را بر برخوردها و داد و ستدهای فرهنگی می بندند و بيشتر از «تهاجم و تهديد فرهنگ های ديگر» سخن می گويند.

- با تنوع و تکثر فرهنگی مخالف اند؛ ارزش های مورد قبول خود را تنها ارزش های قابل تأييد و گسترش می دانند و می کوشند تا ديگر فرهنگ ها را يا از بين ببرند و يا در خود هضم کنند.

- آزادی بيان عقيده و انديشه را، در بيرون از حوزه فرهنگ مورد نظر خود، اموری خطرناک می دانند و بيشترين هم خود را مصروف سانسور و ايجاد خفقان برای «دگر انديشان» می کنند.

- روش های محبوب آنان همانی است که در اصطلاح «امر به معروف و نهی از منکر» بوسيله علمای اسلامی جاودانه شده است. يعنی اعمال روش «بکن و نکن» يا «امر و نهی» که در هيچکدام از صورت هايش به ايجاد جاذبه و علاقه توجه ندارد و شلاق و تخته بند و زندان و شکنجه و قتل را برای «ايجاد ارعاب از طريق ارهاب» کافی می داند.

باری، در آن سياحت مختصر در اينترنت، ديدم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم درست بر اساس همين الگوی اخير بوجود آمده و بمدت يک ربع قرن هم هست که به همين کارها مشغول بوده است. شايد بشود گفت که، از اين ديدگاه، تفاوتی بين وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و کميته های امر به معروف و نهی از منکر وجود ندارد و اگرچه اين کميته ها از لحاظ تشکيلاتی زير نظر آن وزارتخانه نيستند اما، از نظر ماهيت، استدام و بازوی آن محسوب می شوند. شايد خواسته اند ارشاد ظريف را از ارشاد خشن جدا کنند، هرچند که بين اين دو، از لحاظ ماهيت و کارکرد و نتيجه، تفاوتی وجود ندارد.

در سايت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بخشی وجود دارد که در آن «اهداف و وظايف» اين دستگاه تشريح شده است. ابتدا نگاهی بياندازيم به اهداف آن:

- رشد فضائل اخلاقي براساس ايمان و تقوا

- استقلال فرهنگي و مصونيت جامعه از نفوذ فرهنگ اجانب

- اعتلاي آگاهي‌هاي عمومي در زمينه‌هاي مختلف و شكوفائي استعدادها و روحيه تحقق و تتبع و ابتكار

- رواج فرهنگ و هنر اسلامي

- آگاهي جهانيان نسبت به مباني و اهداف انقلاب اسلامي

- گسترش مناسبات فرهنگي با ملل و اقوام مختلف بخصوص مسلمانان و مستضعفان جهان

- فراهم آمدن زمينه‌هاي وحدت ميان مسلمين

من هيچگونه توضيحی را در مورد اين اهداف درخشان لازم نمی بينم چرا که از در و ديوار آن تهاجم، سرکوب و خون ريزی می بارد. اما آيا شگفت نيست که آقای سيد محمد خاتمی، سارق اصطلاح «گفتگوی تمدن ها»، سال ها وزير اين وزارتخانه بوده است و چون به رياست جمهوری رسيده آقای عطاء الله مهاجرانی را به اين سمت گماشته است و چون مجلس به آقای مهاجرانی اخم و تخم کرده حضرتش را برياست سازمان گفتگوی فرهنگ ها منصوب نموده است؟ يعنی، لااقل در نيمی از عمر حکومت اسلامی، اين وزارت فرهنگ و ارشاد مآمور به سرکوبگری در دست کسانی بوده است که از آنان با عنوان «اصلاح طلبان» ياد می شود.

توجه داشته باشيم که ادارات رسمی سانسور کتاب و فيلم و نمايش و ترانه و ـ يکجا بگويم ـ انديشه، هم در همين وزارتخانه متمرکز هستند و، در اين معنی، کنترل و اعمال نظر بر کار روشنفکران و فرهنگ آفرينان جامعه را بر عهده دارند. کميته های امر به معروف و از نهی از منکر اما با عموم مردم روبرو هستند و قرار است لب سرخ دختران را تيغ بکشند و آستين کوتاه پسران را حد شرعی بزنند.

و بگذاريد سخنم را با چند بند از «وظايف» اين وزارتخانه جليله بپايان رسانم، که خواندش موی بر تن آدمی راست می کند:

- شناساندن مباني، مظاهر، اهداف انقلاب اسلامي به جهانيان با بهره‌گيري از وسايل و امكانات هنري و سمعي و بصري، كتب و نشريات و برگزاري گردهمايي های فرهنگي.

- مطالعه و تحقيق در زمينه تبليغات رسانه‌هاي جهاني و كشف روش‌هاي مورد عمل آنها و اتخاذ شيوه های متناسب مقابله با آنها در صورت لزوم.

- اجراي قوانين مربوط به مطبوعات و نشريات و تعيين ضوابط و مقررات مربوطه و تمركز، توزيع و نشر انواع آگهی های دولتی و اجراي آن در داخل و خارج از كشور.

- تقويت روح تحقيق و تتبع و ابتكار در تمام زمينه‌هاي فرهنگي و هنر اسلامي و ايراني از طريق تشويق و حمايت نويسندگان، شعرا، ادبا، هنرمندان و معرفي و بزرگداشت علما، عرفا و شخصيت‌هاي فرهنگي جهان اسلام و توليد و نشر آثار مربوط به آنان و همچنين پرورش استعدادها و ذوق فرهنگي و هنري افراد.

- صدور اجازه تأسيس، انحلال و نظارت بر موسسات خبري، نمايندگيهاي خبرگزاريها و رسانه‌هاي خارجي، كانونهاي تبليغاتي، چاپ‌خانه‌ها، موسسات تكثير، موسسات وابسته به صنعت چاپ، موسسات آزاد آموزش هاي هنري و فرهنگي و سينمايي و نيز انجمن‌هاي فرهنگي و هنري و تصويب آيين‌نامه مربوطه و نظارت بر اجراي آنها طبق ضوابط و مقررات قانوني و مربوطه

- نظارت بر فعاليتهاي فرهنگي، هنري، تبليغاتي اقليت‌هاي مذهبي و ديني شناخته شده درقانون اساسي.

- صدور اجازه ورود و خروج آثار سمعي و بصري، آثار هنري، مطبوعات و نشريات و كليه مواد تبليغي و فرهنگي مشكوك.

و اين سیل ويرانگر ادامه دارد؛ من بس می کنم. تنها به ياد آوريم آن نکته آخری را که گفتم در برنامه ريزی های دموکراتيک مد نظر قرار می گيرد: «فراهم نکردن شرايطی که خرده فرهنگ ها ناگزير بصورت هسته های مقاوم زير زمينی در  مي آيند  و در کنارشان خرده فرهنگ های مظر و خطرناک پا  بگيرند.» و آنگاه به ایران امروز بنگريم که رستنگاه خرده فرهنگ هائی مبتنی بر واسطگی، پا اندازی، فحشا، اعتياد، قاچاقچی گری و خرافه پرستی های شرم آور شده است.

يقين دارم که در روزی نه چندان دور، تجربه های عجيب، بديع، و دلشکن فرهنگی حکومت اسلامی جزئی از مواد درسی  کلاس های جامعه شناسی عمومی و تخصيصی جهان خواهد شد.

 

پويشگران

شکوه ميرزادگی

سايت های ديگر