خانه اسماعيل نوری علا

فارسی   ـ    انگليسی

تماس:

esmail@nooriala.com

Fax: 509-352-9630

 

در قلمروی فرهنگ

مقالات

شعرها

زندگینامه

آلبوم

نوشتن به خط پرسیک

متن هائی به خط پرسیک

 

 

 

 

 

 

 

   جمعه گردی ها

   يادداشت های هفتگی اسماعيل نوری علا

آرشيو جمعه گردی ها

-----------------------------------------------------------------------------------

جمعه 22 مهر 1384 ـ 14 اکتبر 2005  ـ دنور، کلرادو، آمريکا

-----------------------------------------------------------------------------------

نردبام آسمان است این زبان...

         اگر اشتباه نکنم، فیلسوف آلمانی، مارتین هایدگر، بود که گفت: «زبان خانه ی وجود است.» بر این سخن شرح ها و تفسیرها نوشته اند. از نظر عمل گرای من، تعبیر این سخن آن است که انسان در داخل زبانش (مثل داخل خانه اش) زندگی می کند و جهان پیرامونش و خودش را، همه، از پشت پنجره های این خانه تماشا می کند. می گویند که در آفریقا قبایلی زندگی می کنند که برای رنگ ها پنج واژه بیشتر ندارند و لاجرم کل جهان را با این پنج رنگ می بینند. انسان به کل هستی نگاه می کند، در ذهنش آن را تکه تکه می کند و به هر تکه نامی می دهد. هر زبان، بسته به اینکه انسان کاربرنده اش موضوع خود را به چند تکه تقسیم می کند، واجد کلماتی برای آن تکه ها می شود. من به هواپیما نگاه می کنم و می توانم ده، دوازده واژه ی کلی را برای آن ذکر کنم. اما یک هواپیماساز می تواند برای تشریح یک هواپیما صدها ـ اگر نگویم هزاران ـ واژه را بکار گیرد. مقایسه مجموعه واژگانی من درباره هواپیما با مجموعه ی از آن یک هواپیماساز نشان می دهد که چگونه ما در دو زبان و، در نتیجه، در دو دنیا زندگی می کنیم. بگذارید برای رساندن مقصودم کمی درباره خانواده های مفهومی ـ واژگانی برایتان بنویسم.

          زبانشناسان معتقدند که هر واژه عضوی از یک خانواده ی مفهومی است و از طریق این پیوند با واژه های دیگر خویشاوند است. يا، در تشبیهی روشنگرتر، هر خانواده ی  مفهومی مثل یک خوشه ی انگور است و واژه ها دانه های انگورند. مثلاً همین واژه ی خانواده را بگیریم. این واژه رساننده ی یک مفهوم (یا، در اینجا، یک معنا) است و از طریق آن می توان به واژه های هم پیوند با آن رسید: مادر، پدر، خواهر، برادر، عمو، خاله و غیره... اما، در عین حال، هر خوشه به شاخه ای وصل است که خوشه های دیگری را هم بر خود دارد. پس خود خوشه های واژگانی ـ مفهومی از طریق شاخه ای که بر آن آویخته اند با خوشه های ديگر آن شاخه پیوند دارند. مثلا، در کنار مفهوم «خانواده»، مفهوم «زادن» هم هست که خود به خوشه ديگری تعلق دارد که دانه های ديگر آن واژگانی است همچون همخونی، نوع، نژاد و غیره. نيز هر شاخه فرعی به شاخه اصلی تری وصل می شود که شاخه های ديگری هم از آن روئیده اند. مثلا بگیريم شاخه ای را که به مفهوم «پدر سالاری» مربوط می شود.و بالاخره شاخه های اصلی به بدنه ی اصلی درخت وصل اند، درختی که، در حوزه معنا، مجموعه مفاهیمی است که ما در ذهن خود داریم و، در حوزه واژگانی، «زبان» خوانده می شود.

          نخستین کسی که بصورت علمی کوشید «درخت زبان» را بفهمد و ترسیم کند پزشکی بود به نام «دکتر پیتر مارک راجت» که علاوه بر کار عملی پزشکی به ایراد سخنرانی های مختلف در مورد مسائل مربوط به کار خویش نیز می پرداخت. در جریان این سخنرانی ها بود که احساس کرد نیاز دارد تا قدرت بیان خود را بیشتر کند و، برای این کار، به واژه های بیشتر و متنوع تری دسترسی داشته باشد. ذهن عمل گرای این پزشک جوان موجب شد تا او دست بکار گردآوری چیزی شود که خود از آن با عنوان «کاتالوگ طبق بندی شده واژه ها» نام می برد. امروزه بجای این اصطلاح از تعبیر «گنجینه واژگان thesaurus» نام می برند اما هنوز هم اسمی که او بر کارش نهاده بیشتر رسانای مقصود است. سالی که او دست بکار چنین مجموعه ای شد 1805 بود و او فقط 26 سال داشت. نتیجه کار او اما تنها در 1852، یعنی در اواخر هفتاد سالگی اش، بدست چاپ سپرده شد. بدین سان او نیم قرنی وقت داشت تا دفترچه اش را قطور تر و دقیق تر و کارش را کامل تر کند. و استقبالی که از کتاب او شد بی نظیر بود. تا زمان مرگ راجت در 1869 این کتاب 28 بار تجدید چاپ شد. از آن زمان تاکنون کتاب او بصورتی مستمر چاپ، بازبینی، تکمیل و تنقیح شده است. دیگران واژگان جدید را که در زبان زاده می شوند به آن افزوده اند و هر ساله چاپ جدیدی از این کتاب منتشر می شود. و این تازه جدا از گنجینه های دیگری است که دیگران، با اندک تغییری، به نام خویش منتشر می کنند.

          دکتر راجت، طی مطالعات خود، به این نتیجه رسید که زبان انگلیسی دارای بیش از 990 خوشه مفهومی ـ واژگانی نیست. این کشف بزرگ و تکان دهنده ای بود. بر اساس این کشف، «درخت زبان» ترسیم شده به وسیله ی او بصورت زیر ساخته شده است: تعداد خوشه های مفهومی: 990، تعداد شاخه های فرعی: 34، تعداد شاخه های اصلی: 8 .

          او این اعداد را اینگونه بر روی درخت خود توزیع می کند:

          شاخه اصلی اول ـ «روابط تجریدی»، شامل این شاخه های فرعی: وجود(8)، رابطه (14)، کمیت (34)، نظم (24)، عدد (24)، زمان (34)، تغییر (13)، علیت (27). مجموع خوشه های این شاخه اصلی: 122

          شاخه اصلی دوم ـ  «فضا»، شامل این شاخه های فرعی: فضا بطور کلی (12)، ابعاد مادی (48)، شکل (22)، حرکت (54). مجموع خوشه های این شاخه اصلی: 136

          شاخه اصلی سوم ـ «ماده»، شامل این شاخه های فرعی: ماده بطور کلی (7)، ماده بیجان (35)، ماده جاندار (90). مجموع خوشه های این شاخه اصلی: 132

         شاخه اصلی چهارم  ـ  «بخش اول ـ شکل گیری فکر» شامل این شاخه های فرعی: فکر بطور کلی (7)، شرایط و عملیات پیشزمینه ای فکر (14)، مواد استدلال (15)، نتایج استدلات (26)، تداوم فکر (8)، فکر خلاقه (2) مجموع خوشه های این شاخه:72  و «بخش دوم ـ انتقال فکر» شامل این شاخه های فرعی: طبیعت فکرهای منتقل شده (9)، چگونگی انتقال فکر (26)، وسائل انتقال فکر(49). مجموع خوشه های این شاخه: 84

          شاخه اصلی پنجم ـ  «بخش اول: اراده فردی» شامل این شاخه های فرعی: اراده بطور کلی (23)، اراده معطوف به آینده (60)، عمل ارادی (25)، برخورد اراده ها (26)، نتایج عمل(9). مجموع خوشه های این شاخه: 143  و «بخش دوم ـ اراده متقابل» شامل این شاخه های فرعی: اراده متقابل کلی (24)، اراده متقابل خاص (7)، اراده متقابل مشروط (8)، روابط ملکی (47). مجموع خوشه های این شاخه اصلی: 86

          شاخه اصلی ششم ـ  عواطف، شامل این شاخه های فرعی: عواطف کلی (8)، عواطف شخصی (57)، عواطف متقابل (34)، اخلاقیات (52)، مذهب(26) مجموع خوشه های این شاخه اصلی: 177   

***

          بدین سان زبان انگلیسی با صدها هزار واژه اش تنها به 990 خوشه مفهومی تقلیل می یابد و این خوشه ها خود بر 34 شاخه فرعی استوارند و آن شاخه های فرعی فقط به پنج شاخه اصلی وصل اند. و انسان انگلیسی زبان با اینگونه ابزار و لوازم است که می اندیشد و سخن می گوید.

          برای این که مطلب روشن تر شود من در اینجا جایگاه فقط یک واژه را در «گنجینه راجت» جستجو می کنم. انتخاب این واژه هم هيچ دلیل خاصی ندارد فقط بلافاصله به ذهنم آمده است. واژه ی انتخاب شده «زِیارت  pilgrimage» است. «گنجینه راجت» در مورد این واژه چنین توضیح می دهد: این واژه در دو خوشه مفهومی قرار دارد، يکی خوشه شماره 267 با عنوان «سفرهای زمینی»، و یکی هم خوشه شماره 979 با عنوان «زهد». خوشه 267 بر شاخه فرعی «حرکت» استوار است و خوشه 979 بر شاخه فرعی «مذهب» قرار دارد. شاخه فرعی حرکت به شاخه اصلی «فضا» وصل است و شاخه فرعی مذهب به شاخه اصلی «عواطف». خوشه 267 (= سفرهای زمینی) در خانواده خود دارای خویشاوندانی از این دست است: سفر، گردش، پیاده روی، رژه، قدم، راه، توریسم... و خوشه 979 (= زهد) در خانواده خود دارای خویشاوندانی از این دست است: تقدس، ریاضت، تعصب مذهبی...

          می بینید که چگونه زبان و مفاهیم پشت آن فشرده شده و در این خانه های معدود برای خود جا خوش می کنند؟ اما همین تقسیم بندی نوع توزیع واژه ها را هم به ما نشان داده و به ما می گوید که در طول بیش از 40 هزار سالی که انسان سخنگو بر زمین زیسته است فکرش بیشتر گرفتار و درگیر کدام خوشه از مفاهیم بوده است. بگذارید ببینیم هر شاخه فرعی چه تعداد خوشه را بر خود دارد: ماده جاندار (90)، اراده معطوف آینده (60)، عواطف شخصی (57)، حرکت (54)، اخلاقیات (52)، وسائل انتقال فکر(49)، ابعاد مادی (48)، روابط ملکی (47)، ماده بیجان (35)، زمان (34)، کمیت (34)، عواطف متقابل (34)، علیت (27)، نتایج استدلات (26)، چگونگی انتقال فکر (26)، مذهب(26)، برخورد اراده ها (26)، عمل ارادی (25)، نظم (24)، اراده متقابل کلی (24)، اراده بطور کلی (23)، شکل (22)، مواد استدلال (15)، رابطه (14)، شرایط و عملیات پیشزمینه ای فکر (14)، تغییر (13)، فضا بطور کلی (12)، طبیعت فکرهای منتقل شده (9)، نتایج عمل(9).  وجود(8)، تداوم فکر (8)، اراده متقابل مشروط (8)، عواطف کلی (8)، ماده بطور کلی (7)، فکر بطور کلی (7)، اراده متقابل خاص (7)، فکر خلاقه (2).

 

***

          باری، در چنین مطالعه ای است که می بینیم انسان (لااقل در زبان انگلیسی) در طول تاریخ ادراک خود به چه چیزهائی بیشتر اندیشیده و برای اجزاء آن واژه آفریده است. و مقایسه کنید شاخه هائی را که دارای بار بیشتر خوشه ای هستند (مثل ماده جاندار، اراده معطوف به آینده، عواطف شخصی، حرکت، اخلاقیات و وسائل انتقال فکر) با شاخه های کم بار تر (مثل علیت و استدلال و اراده) تا دریابیم که انسان ـ این حیوان ناطق ـ در کجای مسیر برآیش (Evolution) خود ایستاده است و آیا چنین نیست که باید در آینده های بسیار دور شکل این تناسب معکوش شود؟

          و نیز از خود بپرسیم که مای ایرانی در کجای این خط برآیشی ایستاده ایم؟ متأسفانه زبان فارسی اکنون حتی فاقد یک «فرهنگ واژه ها» ی بالنده و به روز شوند کامل است چه رسد به یک «گنجینه واژگانی» که بتواند نوع توزیع خوشه های واژگانی زبان فارسی را بر شاخه های درخت تنومند زبان معین کند.

          در آینده، اگر عمری بود، من از منظر بحث گنجینه های واژگانی به مسائل مختلفی همچون مشکلات آفرِنش واژگان معادل در زبان فارسی برای مفاهیم فرنگی خواهم پرداخت.

 

پويشگران

شکوه ميرزادگی

سايت های ديگر