از نگاه يک زن ـ  نوشته های هفتگی شکوه ميرزادگی 

 نشريه ی شماره ی 33                        آرشيو

15 تير ماه 1386

6 ماه جولای 2007

 

 

 

 

 

پيوند به:

سايت شکوه ميرزادگی

 

 

قصه

شعر

مقاله

يادداشت

 نگاه يک زن

مطالب   ديداری

مطالب  شنيداری

نامه های سرگشاده

کتاب های در اينترنت

کتاب های منتشر شده

کتاب های در دست انتشار

*****

***

*

 شرح حال

آلبوم عکس

جستجو

 تماس

English Section

 

 

 

 

1. آيا به هيلری رای خواهم داد؟

2. حق فرح پهلوی برای حرف زدن درباره زنان ايران

3. سنگ و ميخ و شکنجه، از نوع حقوق بشری

 

آيا به هيلری رای خواهم داد؟

       احزاب دو گانه جمهوری خواه و دموکرات از هم اکنون برای انتخابات رياست جمهوری آمريکا در سال  2008 به تلاش و تکاپوی شديد افتاده اند. شايد اين انتخابات يکی از مهمترين انتخابات های تاريخ آمريکا باشد چرا که برای اولين بار زنی شانس رسيدن به مقام رياست جمهوری را پيدا کرده است. البته امريکا از صد و سی و چهار پنج سال پيش کانديدای زن برای رياست جمهوری داشته است، اما شانس رسيدن به اين مقام حتی از ديد کسانی که از آن هواداری می کردند بسيار ضعيف بود. در سال 1873 اولين زنی که از طرف يک حزب کانديدای رياست جمهوری آمريکا شد خانم ويکتوريا وودهال بود که  به عنوان يکی از مهم ترين پيشگامان خواستاری حقوق زنان در اواخر قرن نوزدهم شناخته می شود؛ زنی روزنامه نويس که با افشای زندگی خصوصی مردان مشهور برای اولين بار تبعيض های جنسی و جنسيتی را برملا کرده بود و در اين راه کارش به اتهام برهم زدن اخلاق عمومی به زندان کشيده شد. بعد از اين دوران، وودهال اولين زنی بود که توانست در کنگره آمريکا درباره حقوق اجتماعی برابر زنان سخن بگويد و در پی آن از سوی حزب «تساوی حقوق» کانديدای رياست جمهوری شود. اما هم او و هم حزب حامی اش به خوبی می دانستند که شانس رفتن به کاخ سفيد برای زن ها وجود ندارد. آن ها فقط می خواستند يخ سخت تفکری را بشکنند که معتقد بود زن ها توانايي يا حق رفتن به کاخ سفيد و اداره يک سرزمين را ندارند. با اين حال و برخلاف پيش بينی ها، وودهال در ايالت های ليبرال رای زيادی هم آورد. نفر بعدی خانم «بلوا لاک وود» بود که اولين زن آمريکايي است که به مقام قضاوت رسيد و توانست تا مقام قاضی عالی دادگاه های سراسری آمريکا بالا رود و تصويب و تصحيح خيلی از قوانين مربوط به آزادی های مدنی و حقوق زنان که ما اکنون در آمريکا از آن برخورداريم حاصل کار اوست. او در فضای سياسی واشنگتن دارای قدرت چشم گيری بود، خيلی از مردان را برای رسيدن به کنگره آمريکا کمک کرد و مشاور رييس جمهورها محسوب می شد؛ اما وقتی خودش خواست رييس جمهور شود در اين کار موفق نشد. و اکنون، پس از سال ها، خانم هيلاری کلينتون وارد مبارزه ای شده است که احتمال بردش در آن زياد است. نام هيلری نخست با انتخاب همسرش به مشاغل مختلف مطرح شد؛ از انتخابات ايالتی و کنگره گرفته تا انتخابات رياست جمهوری. اما او نشان داد که از معدود «فرست ليدی» ها (يا همسران رياست جمهورهای آمريکا) است که برای خود استقلال رأی و عمل دارد. او از همان ابتدا نشان داد که فقط صاحب روی و موی زنانه ای نيست که قدم به کاخ سفيد می گذارد بلکه انديشه و نيرو و اراده ای در او موج می زند که باعث شذه در هر تصميم گيری همسرش، نه بعنوان يک همسر بلکه به عنوان يک همراه سياسی، نقش داشته باشد. شايد به دليل گرفتاری های مربوط به اين نقش بود که باعث شد او ديرتر از همه متوجه کلکی شود که آقای کلينتون به او زده است.  ماجرای جنسی پنهانی و سپس دروغ آقای کلينتون، نه به عنوان همسر هيلری بلکه به عنوان رييس جمهور آمريکا، نه تنها مردم اين کشور که جهان را حيرت زده کرد؛ اما اين حيرت يک انتظار هم با خود داشت: «هيلری خانم چه واکنشی نشان خواهد داد؟»  هيلری فقط يک جمله گفت: «باور نمی کنم. او {بيل} تا آخرين لحظه هم منکر خبرها بود». اما پس از عذرخواهی کلينتون از او و پس از يک سکوت بزرگ چند روزه، اعلام کرد که زندگی آن ها ادامه خواهد يافت. يادم می آيد در آن روزها در همه جمع ها بحث بر سر اين واکنش خانم کلينتون بود. هيلری در همان روزهای اول خشم برخی از زنان و حتی مردان غربی را برای خودش خريد که رفتار او را برای زنی مستقل و قوی يک ضعف می دانستند. البته تحسين برخی از کسان هم وجود داشت که تصور می کردند هيلری از نسل زنان بسور و بساز است. يادم نمی رود که خيلی از هموطنان خودمان صبر و بردباری و گذشت هيلری را ستودند؛ چرا که آن را از نوع همان صبر و بردباری می ديدند که سنت تاريخی ما برای زنان تعيين کرده است و اين واکنش بخشاينده را به عنوان يک امتياز بزرگ برای زنان می شناسد. به خصوص افرادی در جمهوری اسلامی از «گذشت» اين زن تعريف ها کردند. برخی هم اين صبر و بردباری را با عناوينی مثل «خيلی خانم است» مطرح می کردند.  من از آن دسته کسانی بودم که از برخورد خانم کلينتون خوشم نيامد؛ فکر می کردم او ، مثل يک زن برابری طلب، بايد از اين مرد جدا شود. آنهم نه به دلايل سياسی (که بايد با دادگاهی کردن کلينتون و پاسخگويي او به ملت آمريکا حل  می شد) بلکه به دليل اين که با فريبکاری کلينتون زندگی زناشويي و عاطفی آن ها تمام شده بود. يعنی من باور داشتم که، از نظر يک زن مستقل که به برابری های زن و مرد معتقد است، فريبی که به لطمه ديدن غرور و حيثيت زن يا مردی تمام شود پايان رابطه ی آنها است، چه از سوی زن و چه از سوی مرد. اما، در عين حال، به اين امر هم اعتقاد داشتم که هيلری، بعنوان يک زن مستقل و يک فعال اجتماعی و سياسی، در هر صورت بايد پس از آن واقعه،  « زن زنانه» (معادل درست مرد مردانه) کنار آقای کلينتون و حزب دموکرات بايستد؛ چرا که ـ هم به تصديق خودش و هم به تصديق اکثريت مردم آمريکا ـ کلينتون برای آمريکا و ملت امريکا شخصيتی مفيد و  موثر بوده است. و خانم کلينتون، که پشتوانه ای بلند و نزديک به دويست ساله از فعاليت های زنان آمريکا، و تجربه ی بزرگ و شگرف مبارزاتی عقلايي و نه عاطفی، را در پشت سر داشت و از زمره زنانی محسوب می شد که ذره ذره ی آزادی های خود را با گوشت و پوست و خون خويش به دست آورده بودند، روشی خاص خود انتخاب کرد. روشی شايد حسابگرانه. يعنی عذرخواهی علنی آقای کلينتون را پذيرفت اما  آن را در زندگی ی تازه ی خودش به عنوان پله ای برای بالا رفتن به کار گرفت و يک زندگی اجتماعی مستقل از همسرش را شکل داد؛ زندگی تازه ای که  او را تا مقام کاندايدتوری رياست جمهوری آمريکا رسانده و اکنون آماده اش می کند که بر همان صندلی بنشيند که روزگاری آقای کلينتون بر آن تکيه زده بود. او، همچون مادران حق طلب آمريکايي خود، ناچار بود تا عاطفه های خويش را سرکوب کرده و چالشی بزرگ را آغاز نمايد. اين نوع سرکوب کردن عاطفه ها (که اعضای در يادماندنی جنبش زنان آمريکا و کشورهای ديگری در اروپا آن را تجربه کرده اند) البته که از نوع سرکوب کردن عاطفه های اکثريت زنان صبور و بردباری نيست که در سراسر شرق به خاطر ضعف و بدبختی به آن تن در می دهند و تسليم اسارت می شوند. و در واقع نقش خود را به عنوان دومی می پذيرند. زنان بزرگ اين غلط فاحش را که مردها از نظر جنسی نيازهایی بيشتر و زن ها از نظر عاطفی تحملی بيشتر دارند را ده ها سال است که دور انداخته اند و، در عين حال، فهميده اند که پس از تغيير قوانين تبعيض آميز تازه زمان کوششی بلند فرا می رسد که طی آن تفکر فرهنگی تبعيض آميز از ميان برداشته شود؛ روندی طولانی و قدم به قدم که و حوصله و حسابگری بسيار می طلبد. يعنی می شود گفت که، تا اين جای قضيه، تصميم هيلری تصميمی از روی قدرت بوده است و نه تسليمی از روی ضعف و کمبود يا باور به برتری مردانه آقای کلينتون. کمی به وضعيت هيلری نگاه کنيد: بيل کلينتون مدتی است که برای برنامه های انتخاباتی هيلری به جمع آوری پول و امکانات مشغول شده  و به زودی، به عنوان همسر او، در برنامه های تبليغاتی و فعاليت هاي هيلری به صورت مداوم شرکت کرده و  در همين روزهای آینده شاهد آن خواهيم بود که در سفرهای انتخاباتی هيلری به دنبال همسرش براه خواهد افتاد؛ درست همان گونه که سال ها قبل هيلری چنين کرده بود. قرار آن است که بيل به نفع هيلری سلسله ای از سخنرانی های مشهور هيجان انگيرش را انجام دهد. قرار است لباس های آخرين مد بپوشد و کراوات های رنگی بزند؛ درست مثل وقتی که هيلری برای انتخابات بيل لباس های تازه ای سفارش می داد و مدل های تازه ای برای موهايش تدارک می ديد. و بزودی روزنامه ها خواهند نوشت که کراوات بيل آخرين مدی بود که مدسازان برای انتخابات هيلری درست کرده بودند. قرار است که مقابل دوربين طوری به خانم هيلری نگاه کند که همه بفهمند چقدر عاشق اوست؛ درست به همان شکل که هيلری وقت انتخابات به بيل نگاه می کرد و مردم می گفتند عجب مردی است که زنش اين همه دوستش دارد. و قرار است که بيل از توانايي های هيلری برای پست مهمی مثل رياست جمهوری  بگويد؛ درست همانگونه که هيلری وقت انتخاب از توانايي های بيل می گفت. سال ها پيش، وقتی بيل کلينتون برای رسيدن به کاخ سفيد تلاش می کرد، روزنامه ها نوشتند که هيلری برگ برنده ای است که بيل کلينتون در دست دارد و امروز درست با همان کلمات می نويسند که بيل کلينتون برگ برنده ای است که هيلری در اختيار دارد. در انتخابات بيل، زن های زيادی برای خاطر هيلری، که زنی مستقل، تحصيل کرده، و جالب بود به بيل رای دادند و امروز پيش بينی می شود که مردان بسياری به خاطر بيل و هوشمندی های سياسی اش به هيلری رای بدهند. با اين حال هنوز هستند عده ای که معتقدند ماجرای هوسرانی آقای کلينتون روی زندگی هيلری اثر گذاشته و حضور بيل ضعفی برای هيلری خواهد بود. کسانی هم که همچنان قدرت مردان را بيشتر از زن ها می دانند نوشته اند: «این خطر برای هيلری وجود دارد که جاذبه آقای کلینتون ویژگی های همسرش را تحت الشعاع قرار دهد و به این نظریه دامن بزند که خانم کلینتون شخصیتی دارد سرد و کم جاذبه». البته، در مقابل اين نظر، کسانی هم گفته اند که: «هيلری مورد توجه و احترام زيادی ست و امکان دارد حضور کلينتون در انتخابات و در کنار او مردم را به ياد ماجرای جنسی او بياندازد و اين امر بر وضعيت هيلری اثر منفی بگذارد، چرا که برخی از امريکائی ها هنوز حاضر نيستند از خطاهای کلينتون چشم پوشی کنند». هر چه هست، استفاده از آقای کلينتون در برنامه های تبليغاتی خانم کلينتون نمی تواند بدون موافقت خود او بوده باشد و شايد، همانطور که ـ پس از گذشت چند سال از ماجرای فريبکاری آقای کلينتون ـ در کتاب زندگی هيلری ديديم که او چه رنج هايي را تحمل کرده است تا بتواند اعلام کند که به زندگی با کلينتون ادامه می دهد، سال ها بعد مردمان بر اين نيز واقف شوند که هيلری چه فکر می کرده که خواسته است کلينتون در برنامه های انتخاباتی به دنبالش راه بيافتند و برايش همان کارهايي را بکند که سال ها قبل خود برای او انجام داده بود.  ديروز در جمعی بودم  که برخی می گفتند می خواهند به هيلری رای دهند چون زن است. و  وقتی کسی از من پرسيد آيا به هيلری رای خواهم داد يا نه گفتم: «هنوز نمی دانم. بايد ببينم برنامه هايش چيست. نمی خواهم تنها برای اين که زن است به او رای دهم چون، در اين صورت، به تلاش های او به عنوان يک زن مستقل و برابری طلب توهين کرده ام».  

 بازگشت به بالا

 

حق فرح پهلوی برای حرف زدن درباره زنان ايران

       در کنفرانس «رويارويي با آينده»، که با حضور 2000 ميهمان و 400 خبرنگار در سی ام جون و اول جولای در بوخوم آلمان تشکيل شد، يک  زن نامدار ايرانی نيز شرکتی فعال داشت. اين زن شهبانو فرح  پهلوی بود که دعوت شده بود تا در ميز گردی در ارتباط با مساله زنان و کودکان شرکت کند. در اين ميز گرد خانم بيگم اينارا آقاخان و خانم جهان سادات (همسر رييس جمهوری در گذشته مصر)  نيز شرکت داشتند. در اين کنفرانس که با حضور شخصيت های مهم جهانی و نمايندگان سازمان ملل تشکيل شده بود، به مسائلی چون حفظ محیط زیست، نقش اروپا در دنیا، توانمند کردن زنان، بهبود وضع کودکان و سهم هنرمندان در مبارزه با فقر جهانی  پرداخته شد. خانم فرح پهلوی در اين کنفرانس فرصت را غنيمت شمرده و به تشريح وضع نابسامان زنان وکودکان در ایران پرداختند و توضيح دادند که حمايت جامعه بين المللی از تلاش های زنان ايرانی چقدر اهميت دارد و در اين راستا به خصوص وجود ارتباط بين زنان داخل کشور و خارج از کشور را ستودند. يادم آمد که، چندی پيش، يکی از زنان «جنبش زنان در ايران» طی نامه ای از ايشان خواسته بود که در زندگی زنان ايران دخالت نکند. فکر می کنم تجربه همين کنفرانس اين نکته را روشن کرده باشد که، جدا از اين واقعيت مسلم اجتماعی که هيچ فردی حق ندارد ديگری را از دخالت در موضوعی که هويتی اجتماعی داشته و از جنبه های شخصی عاری است منع نمايد، اجتماعات و کنفرانس هایي اينگونه و توجهی که به آنها می شود نشان می دهد که حضور زنانی که می توانند، با تکيه بر موقعيت بين المللی خود، صدای حق طلب زنان ايران را در صحنه های جهانی به گوش ديگران برسانند واقعا غنيمتی است که نبايد آن را، به صرف اين که زنان مزبور از نظر سياسی هم عقيده و يا هم مرام ما هستند يا نيستند، نديده گرفت. در اين کنفرانس هچنين چند زن فعال ايرانی ديگر، و از جمله خانم  مهناز افخمی، نخستین وزیر امور زنان ایران و بنیان گذار سازمان بین المللی آموزش و همکاری زنان، نيز شرکت داشتند.  

 بازگشت به بالا

 

سنگ و ميخ و شکنجه، از نوع حقوق بشری

       اخيرا  محمد جواد لاريجانی، به عنوان دبير ستاد حقوق بشر و مشاور بين الملل قوه قضاييه جمهوری اسلامی، با نماينده حزب سبز پارلمان آلمان و هيات همراه وی ديداری داشته که هدف آن را بهبود روابط ايران و آلمان ذکر کرده اند. طبق معمول، در اين ديدار صحبت از حقوق بشر پيش آمده است و آقای لاريجانی هم فرموده اند که: « متون حقوق بشري بايد به طور كامل در چارچوب فرهنگ كشورها و با توجه به آن صورت بگيرد و در اين زمينه اشتباه بزرگ غرب اين است كه به‌‏ جاي صحبت و آشنايي با سيستم‌هاي قوانين اسلامي، روش فشار، اعتراض و محكوم كردن را انتخاب كرده است كه مسير درستي نيست». ايشان، همچنين، از انتقادات کشورهای اروپايي گله کرده و گفته اند اروپايي ها در دو زمينه از ما انتقاد می کنند: «زمينه اول نحوه اجراي درست قوانين است که بايد گفت كشور ما، خود مصر به اجراي درست آن است و شخص رياست قوه قضاييه، قوي‌ترين پرچمدار اجراي صحيح قوانين توسط دستگاه قضايي است... انتقاد دوم مربوط به قوانين كشور ماست، مانند مجازات اعدام، سنگسار و امثال اين، که بايد گفت كه انتقادات كشورهاي اروپايي زايد بر تعهدات بين‌المللي جمهوري اسلامي ايران است، زيرا تعهدات بين‌المللي ما هيچ‌‏كدام از اين موارد را شامل نيست». آقای لاريجانی، که در واقع از يک سال و نيم پيش رييس ستاد من درآوردی  «حقوق بشر اسلامی» شده اند، تازه سختگيری هايي را که در برخی از کشورهای اروپائی در مورد حجاب زنان می شود مورد اعتراض قرار داده اند. در واقع جوهر حرف ايشان آن است که «چون اجرای حقوق بشری که در حکومت اسلامی با سنگ و ميخ و کتک همراه است، مربوط به فرهنگ اسلامی اين حکومت است، نمی توان آن را مورد اعتراض قرار داد اما ممنوعيت  حجاب اسلامی در محيط آموزش و پروزش غرب  سکولار از «مصاديق» امور ضد حقوق بشری است. به اين می گويند منطق حقوق بشر اسلامی.

 

 بازگشت به بالا

 

 

برگرفته از:

«در قلمرو فرهنگ»

زير نظر اسماعيل نوری علا،

در نشريهء «ايرانيان»

(هفته نامهء چاپ واشنگتن)

 از انتشارات:

شرکت رسانه های گروهی ايرانيان واشنگتن

مدير و سردبير: تقی مختار

P.O. Box 2023 Ashburn,

Virginia 20146, USA

Phone: 703.724.9680

Fax: 703.724.9689

E-mail:

iranians@iraniansnewspaper.com

 

 

 

کميته بين المللی نجات پاسارگاد

 

 

پويشگران